www.faater110.ir
.:: نویسندگان ::.
مدیر وبلاگ: پلاک [66]
مجموعه کلیپ صوتی
«جامعه ی مهدوی»
دانلود کنید:
منبع:
www.snn.ir
خدایا
من هزارباردیگرهم...
"یامقلب القلوب والابصار"بخوانم...
وقتی تدبیرمن...
لیل ونهاررابی توگذراندن باشد...
هیچ سالی نونخواهدشد...
تا که هیزم ها بدست عده ای شر گر گرفت
کم کم آتش شد مهیا بعد آن در گر گرفت
پشت در بود و به پهلو تکیه بر آن داده بود
آتش در شعله زد یکباره معجر گر گرفت
هرم آتش زود بر هرجا سرایت می کند
بعد معجر بی هوا گیسوی مادر گر گرفت
ذره ذره موی او می سوزد و کم می شود
مو که کامل سوخت بین شعله ها سر گر گرفت
آتش را زروی سر جدا می کرد که
در به روی پیکرش افتاد و پیکر گر گرفت
آتش در یک طرف سنگینیش هم یک طرف
پس بنابراین تن او دو برابر گر گرفت
تازیانه در هوا چرخید و بر بازو نشست
زن که زیر گریه زد دستان شوهر گر گرفت
دید قنفذ فاطمه دست از علی بردار نیست
با غلاف تیغ زد بال کبوتر گر گرفت
عصر عاشورا دوباره روضه ها تکرار شد
خیمه در بین آتش سوخت دختر گر گرفت
کودکی با دامن آتش گرفته می دوید
باد با دامن تلاقی کرد و بدتر گر گرفت
شاعر : سید پوریا هاشمی
شهادت شهید برونسی رو تسلیت میگم به همه
امروز 12/23 سابروز شهادت این شهید بزرگواره.شهیدی که تو عشق و توسل به حضرت زهرا شهره ی عام و خاص بود..
کسی که ارتباط خاصی به بی بی داشت..
وای چه جالب فردا 12/24 مصادف با شهادت حضرت زهراست.
چه تصادف جالبی...
عشق این شهید سی سال بعد از شهادتش هنوز داره هویدا میکنه...
خدایا تو رو به حق این شهید بزرگوار ...خدایا تو رو به حق حضرت زهرا تو این روز جمعه ما رو به مولامون آقا امام زمان برسان...
به امید ظهور ...
1268
صدای فاطمه (س)می آید.
ای کاش در پشت در نبودی ...
مدینه تو که شاهد بودی که چگونه تازیانه به بازو وشانه می زدند...
تو که دیدی صورت سیلی خورده را
تو که ازبازوی ورم کرده خبر داری
مدینه با توأم...
تو که دیدی وقتی فاطمه(س)بر روی زمین افتاد،
تو که شنیدی صدای حسن(ع)را ...
توکه دیدی چگونه علی(ع)را غریبانه می کشیدند...
تو که شاهد بودی بین درودیوار وصدای فاطمه(س)...
راستی مدینه ...
آن شبی را که علی زهرایش را به خاک می سپرد به یادآور وقتی که به بازوی ورم کرده رسید...
مدینه تو که شاهد بودی وقتی زهرا(س) رفت علی (ع) چطور بچه ها را می خواباند...
ای فاطمه(س)چگونه ،گل های قد ونیم قد تو، بهانه ی مادر نگیرند...
شاعر: میثم اسکندری
بدی کردیم خوبـی یــادمان رفت به دلـــها لایــروبی یادمــان رفـت
به ویـلای شــمـالی خـو گرفتیم شـــهیدان جــنوبی یادمــان رفـت
به فـکر عــید و تـعطیلات عیـدیم شهیدان را به خوبی یـادمان رفـت
عروسک ها ی غربی دست تنها عروسک های چوبی یـادمان رفـت
اگر تنــها شدی بـا راهیـان بـاش بر این دل درس خوبی یادمان رفت
شــاعر: تـــنهــا
زمانی که مردی در حال پولیش کردن اتومبیل جدیدش بود، کودک 4 ساله اش تکه سنگی را برداشت و بر روی بدنه اتومبیل خطوطی را انداخت. مرد آنچنان عصبانی شد که دست پسرش را در دست گرفت و چند بار محکم پشت دست او زد بدون انکه متوجه شده باشد با آچار پسرش را تنبیه نمود. در بیمارستان به سبب شکستگی های فراوان انگشت های دست پسر قطع شد، وقتی که پسر چشمان اندوهناک پدرش را دید از او پرسید "پدر کی انگشتهای من در خواهند آمد؟؟ آن مرد آنقدر مغموم بود که هیچ نتوانست بگوید به سمت اتومبیل برگشت وچندین بار با لگد به آن زد، حیران و سرگردان از عمل خویش روبروی اتومبیل نشسته بود و به خطوطی که پسرش روی آن انداخته بود نگاه می کرد. او نوشته بود: "دوستت دارم پدر" روز بعد آن مرد خودکشی کرد... خشم و عشق حد و مرزی ندارند دومی ( عشق) را انتخاب کنید تا زندگی دوست داشتنی داشته باشید و این را به یاد داشته باشید که اشیاء برای استفاده شدن و انسانها برای دوست داشتن می باشند، در حالیکه امروزه از انسانها استفاده می شود و اشیاء دوست داشته می شوند، مراقب افکارتان باشید که تبدیل به گفتارتان میشوند.. مراقب گفتارتان باشید که تبدیل به رفتار تان می شود.. مراقب رفتار تان باشید که تبدیل به عادت می شود.. مراقب عادات خود باشید که شخصیت شما می شود.. مراقب شخصیت خود باشید که سرنوشت شما می شود..!!
بسم رب الحی ارواحناله لک الفدا باسلام و ادب محضر همه بزرگواران این عکس رو که دیدم خیلی حالم بهم ریخت و قلبم به درد آمد ! شما هم ببینید ! الحق و انصافا" که پسر حضرت فاطمه ای ..... سلامت وجود نازنین امام سید علی حسینی خامنه ای حفظه الله نایب بر حق حجت خدا و مسلم غریب عصر غربت ؛صلوات تقدیم فرمائید اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
عاقد دوباره گفت وکلیم پدر نبود
ای کاش در جهان ره و رسم سفر نبود
گفتند رفته گل نه گلی گم دلش گرفت
یعنی که از اجازه‌ی بابا خبر نبود
هجده بهار منتظرش بود و برنگشت
آن فصل‌های سرد که بی دردسر نبود
ای کاش نامه‌ای خبری عطر چفیه‌ای
رؤیای دخترانه‌ی او بیشتر نبود
عکس پدر مقابل آیینه شمعدان
آن روز دور سفره به جز چشم تر نبود
عاقد دوباره گفت وکیلم دلش شکست
یعنی به قاب عکس امیدی دگر نبود
او گفت با اجازه‌ی بابا بله بله
مردی که غیر خاطره‌ای مختصر نبود
لبخند [12] ، تبریک [4] ، حضرت رضا [3] ، دلنوشته [3] ، طنز [3] ، سیاسی [3] ، محرم [2] ، وبلاگ نویسی [2] ، بصیرت [2] ، تسلیت [2] ، اطلاعیه [2] ، انتظار [2] ، با مزه [1] ، بامزه [1] ، بدون شرح [1] ، بسیجی [1] ، ...تشر به سربازانی که فراری شده اند از امام! [1] ، 1 [1] ، 5 [1] ، آه [1] ، اطلاع رسانی [1] ، امام خامنه ایی [1] ، امام زمان [1] ، دلنوشته ای از تنها [1] ، ده خواهش [1] ، خاطره [1] ، خاطره ی تهاجم فرهنگی [1] ، ویژگی کامل شدن [1] ، مناجات [1] ، شعر [1] ، شهدا [1] ، شهید شهریاری [1] ، طنز سیاسی [1] ، عزیز حزب الله [1] ، ماه رمضان [1] ،
