کد لوگوهای سه گوشه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درباره ما

www.faater110.ir

.:: نویسندگان ::.

مدیر وبلاگ: پلاک [66]


صراط الحمید [57] (@)

تسا 110 [36] (@)

خاکریز [12] (@)

تمّار [5] (@)

افسر جنگ نرم [40] (@)

مرصاد [78] (@)

متکلم وحده [23] (@)

فرهنگ قرآنی [1] (@)

چادر خاکی [4] (@)

حجاب فاطمی [55] (@)

به سوی موعود 1 [14] (@)

شهید313 [90] (@)

زینبی ام [0] (@)

علی.. [5] (@)


آرمانخواهی انسان، مستلزم صبر بر رنجهاست؛ پس برادر خوبم، برای جانبازی در راه آرمانها، یاد بگیر که در این سیاره ی رنج، صبورترین انسانها باشی. (شهید آوینی) تماس با ما

ذکر امروز
ویژه ها
دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنه ای

دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم

بیان معنوی - دفتر نشر آثار و اندیشه های حجة الاسلام علیرضا پناهیان

قرآن آنلاین به همراه ترجمه گویا

اسلام کوئست

دروس اخلاق استاد محمد شجاعی

سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی Aviny.com

آستان قدس رضوی

مرکز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم

موسسه فرهنگی بیان هدایت نور

طرحی برای فردا

جامعه مجازی تدبر در قرآن کریم

خبرگزاری دانشجو
جامعه مهدوی

مجموعه کلیپ صوتی
«جامعه ی مهدوی»
دانلود کنید:

معیارهای جامعه ی مهدوی در کلام استاد پناهیان

نحوه تربیت صحیح در جامعه مهدوی چیست؟

امام زمان علیه السلام، به خاطر چه کسانی غایب است؟

جامعه مهدوی بدی ها را ذوب می کند

در جامعه مهدوی نگاه عوامانه وجود ندارد

در جامعه مهدوی نفاق، ذلیل می شود

در جامعه مهدوی، مردم به هم محبت دارند

محبت، اسم دین من است

امام شناسی خود را قوی کنید

منبع:
www.snn.ir

موسیقی وبلاگ
آمار بازدید
  • بازدید امروز: 6
  • بازدید دیروز: 6
  • کل بازدید: 447049
  • سلام برادرم

    سلام گل پرپر شده ام

    چه قدر انتظار کشیدم برای رسیدن این روز

    چهل منزل...چهل شب و روز دیدنت را انتظار کشیدم

    یادت هست پس از ازدواجم که سه روز همدیگر را ندیده بودیم وهر دو دلتنگ هم بودیم ؟؟؟؟؟

    می بینی؟   باورت می شود؟؟؟

    چهل شبانه روز است که از هم دوریم

    باورم نمی شد بی تو زنده بمانم 

    نمی دانم شاید معجزه ی  دست کریمانه ات  بود که توانستم نبودنت را تاب بیاورم

    ولی حسینم پس از چهل روز دیگر تاب دوری ات را آن هم با این وضع که تو زیر خاک باشی ومن نفس بکشم ندارم  

    دعا کن خدا همین جا جانم را بگیرد تا در کنار تو آرام بگیرم 

    آه برادر جان

    در کوفه ومنزل های دیگر که می رفتیم اگر دشمن قصد جسارتی داشت زنان دیگر اطرافم حلقه می زدند و می گفتند مگر ما مرده ایم که جسارت به دختر زهرا س را تاب بیاوریم

    ولی امان از شام ...

    شنیده ای در مجلس یزید ملعون فقط ما زنان بنی هاشم بودیم و دیگر زنان را اجازه ی ورود ندادند؟؟؟؟؟

    حسینم خدا خیر دهد زنانی که اطرافم را می گرفتند

    در مجلس یزید هزار بار ازخدا خواستم مرده بودم و سنگینی  نگاه های هرزه آزارم نمی داد

    وای   از آن زمان که خواستند دخترت را به کنیزی ببرند

    مگر من...عمه اش...مرده بودم که اجازه ی جسارت به دخترت را به خود دادند

    حسین حسین حسین   گریه هایم تمامی ندارد 

    من که موقع رفتن سر مزار مادر و جدم اطرافم را برادرانم می گرفتند ...

    آآآآآه نبودی ببینی

    من بودم و هزاران گرگ وحشی ومست

    یادم نمی رود آن بی حیای مست را که با چوب خیزران بر دهانت می زد و خنده می کرد

    یادم نمی رود زخم زبان هایی که در آن مجلس به من زد

    یادم نمی رود مرا که تا آن زمان نزد نامحرمان گریه نکرده بودم ....دلم را شکست وبین هزاران نفر به گریه افتادم  

    حسین حسین حسین یادگار مادرم مرا هم با خود ببر خسته ام از این گرگان به ظاهر مردم

     از این مستان به ظاهر هشیار

    واز این هوس رانان

     واز این بی حیا ها   

     مرا هم با خود ببر عزیز مادرم  




    موضوع:

    نویسنده : افسر جنگ نرم
    شنبه 92/9/30 3:13 عصر


    شب یلدا ؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!

    گویند نیست از شب یلدا دراز تر *** پیداست اینان شام غریبان ندیده اند

    در ماه عزا،شادی یلدا حرام است


    این تشخیص محضیست که تشکیک ندارد

    ماهی که در آن عمه سادات اسیر است،مهمانی و شیرینی و تبریک ندارد

    اللهم عجل لولیک الفرج




    ما چله نشینان شب یلدای حسینیم *** ماتم زدگان غم عظمای حسینیم

    ما غرق عزای پسر فاطمه هستیم

    ما تا به سحر محو گل رخسار حسینیم*** ما تا به ابد محو کرم و لطف حسینیم

    ما منتظر منتقم خون حسینیم

    39b300fe939d99f51f4cf78b4814a209-425




    موضوع:

    نویسنده :
    شنبه 92/9/30 8:51 صبح


     

     

    حضوردرهیئت جوانان وحدت اسلامی وهمراهی وشاگردی استادی نظیر علامه محمد تقی جعفری بسیاردر رشد شخصیتی ابراهیم موثر بود. در دوران پیروزی انقلاب شجاعت های بسیاری از خود نشان داد.

    او همزمان با تحصیل علم به کار در بازار تهران مشغول بود. پس از انقلاب در سازمان تربیت بدنی و بعد از آن به آموزش پرورش منتقل شد. ابراهیم همچون معلمی فداکار به تربیت فرزندان این مرز وبوم مشغول شد.

    اهل ورزش بود. با ورزش پهلوانی یعنی ورزش باستانی شروع کرد. در والیبال وکشتی بی نظیر بود. هرگز در هیچ میدانی پا پس نکشید ومردانه می ایستاد.

    ادامه دارد...





    موضوع:

    نویسنده : مرصاد
    جمعه 92/9/29 1:13 عصر


    شدت گرفتن حملات تروریستی در آستانه اربعین حسینی در عراق - آرشیو

    به گزارش روز پنج شنبه28/9/92 پایگاه خبری شبکه العالم، این انفجار در منطقه "یوسفیه" روی داد که 32 تن از زائران نیز بر اثر آن مجروح شدند.

    پیش از ظهر امروز نیز بر اثر انفجار بمب در میان خیمه زائران در منطقه "دوره" در جنوب بغداد، 17 نفر از عزاداران حسینی به شهادت رسیدند و 35 تن دیگر زخمی شدند.

    انفجار هنگامی روی داد که عزاداران حسینی در حال صرف غذا بودند.

    روز گذشته هم حمله یک عامل انتحاری به زائران حسینی در "خالص" در شمال بغداد باعث شهادت 5 نفر و زخمی شدن 10 تن دیگر شد.

    به راستی معنی این واژه ها چیست؟

    زائر حسین،کربلا،رژیم طاغوت،شهادت،مقاومت،دلدادگی،عطش....

    رسیدن.......رسیدن..........رسیدن.......

    بالاخره  می رسی به حسینت....چه با پای پیاده تو اربعین به سمت حرم ...چه بادل در مسیر حسین به سمت حرم،حالا هرجا که میخوایی باشی باش،فقط  کافیه قدم برداری و حرکت کنی....حسین




    موضوع:

    نویسنده : صراط الحمید
    پنج شنبه 92/9/28 9:18 عصر


      

    آری این کربلاست، رازی بزرگ از اسرار آسمان که به صورتی بسیار شگرف ظاهر گردید. و این جمعیت عاشق از راههای دور و نزدیک به سمت این راز بزرگ در حرکتند تا با امام خویش تجدید بیعت نموده و یکصدا فریاد " یا حسین" سر دهند.
    هیهات هیهات که انفاس خبیث امویان بتواند عزم دلهای سرشار از محبت امام حسین علیه السلام را سست نموده و دهانهائی را که نامش را فریاد زده اند، ببندد و انفاسی را که برای اطاعات از خدا و ولی صالح و ریحانه رسول او به سوی قبر سبط شهید صلوات الله علیه با پای پیاده در حرکتند، در هم بکوبد.

     

     

     

     

     

    خوش باشی آقا با زائرات...خوش بگذره با مسافرات...

     




    موضوع:

    نویسنده : صراط الحمید
    چهارشنبه 92/9/27 9:51 عصر


    چرا....

    چرا ورودیه چدید که میاد رگشو میزنن اینجا؟

    چرا هی تو گوشش میخونن که اینجا اینه اونه.

    چرا هی تو گوشش میخونن که اینجا آینده شغلی نداره.

    شاید بنده خدا اصلا برای شغل نیومده.

    شاید به عشق قرآن اومده.

    شاید اومده یه چیزی یاد بگیره جرا پشیمونش میکنین؟

    درسته اینجا مشکل داره.

    درسته مشکلاش هم کم نیست

    درسته کمبودای زیادی داریم.

    درسته مشکل سوء مدیریت اوقاف هست.

    ولی میشه نا دیده گرفتش.

    چون جَو خوبی داره

    چون اگه کسی بخواد میتونه از این رشته به جاهای خوبی برسه.

    چون ما دانشجوییم نه دانش آموز.

    قرار نیست فقط واحدا رو پاس کنیم.

    ما باید دنبال تحقیق و پژوهش باشیم

    باید خودمون فعال(اکتیو(به خاطر اونایی که فک میکنن اگه طرف واژه های انگلیسی به کار ببره خیلی باکلاسه))باشیم

    باید خودمون استاد رو به کار بکشیم نه اینکه استاد ما رو به کار بکشه.

    اینجوری میتونیم رشد کنیم.

    اینجوری میتونیم باعث پیشرفت دانشکده بشیم تا بقیه آروزی اینو داشته باشن که اینجا قبول بشن.

    حرف زیاده ولی دیگه شماها خسته شدین میدونم....

     

     




    موضوع:

    نویسنده :
    چهارشنبه 92/9/27 3:16 عصر


    یکی از طلاب حوزه علمیه قم از اتفاقی که چند روز پیش برایش افتاده را در زیر تعریف می کند، اتفاقی که می تواند مورد توجه مسوولین قرار بگیرد تا با تغییر رفتارها در مواردی مشابه، به سبک کردن بار متولیان دین کمک کنند. متن این گزارش کوتاه در پی می آید:

    «باید به قم می آمد؛ برای توبه. می خواست در محضر علماء توبه کند و برای توبه کردنش نامه بگیرد.

    دوست خبرنگارم مرا به او معرفی کرده بود. وقتی که گفت توبه نامه را برای دادگاه می خواهد تعجب کردم و گفتم: "خانم! توبه یک امر قلبی است و با نامه انجام نمی شود".

    مشاورش به او پیشنهاد کرده بود که برای تخفیف گرفتن از دادگاه از مراجع نامه بگیرد.

    اتهامش توهین به مقدسات بود؛ گویا حجاب، دین و پیشوایان دینی را در محیط فیسبوک به سخره گرفته بود. 

    صدایش بر ندامتش و صداقتش شهادت می داد.




     او از اتهاماتش سخن می گفت و من اتهاماتم را از زبان او می شنیدم. او باید در محکمه دنیا پاسخگو می بود و من باید خودم را برای محاکمه در محکمه خداوند متعال آماده می کردم.




    نمی دانستم چگونه  اما می دانستم که باید از او حلالیت بطلبم، آن هم به شکلی  که فکر نکند برایش فیلم بازی می کنم و یا می خواهم با این چهره او را به دین جذب کنم.

    سخنش که تمام شد از او حلالیت طلبیدم. "ببخشید خانم ما مقصریم".

    من و من و من مقصر بودیم که دختر جوان اینگونه درباره دینش به قضاوت نشسته بود. توهین او پرده از کم کاری ما بر می داشت او سوالهای ذهنش را مطرح کرده بود؛ سوالهایی را که شاید از رودر رو مطرح کردنش می هراسید.

    مانده بودم که با کدام دفتر هماهنگ کنم. به کجا باید می رفتم که هم در دادگاه موثر باشد و هم با برخورد نامناسب بیش از این باعث دین گریزی یک جوان نشوند؟!

    چگونه باید یک دختر جوان را با خود به دفتر مراجع می بردم؟! اگر در معرض تهمت قرار می گرفتم و ...

    صفائیه، روبروی کیوسک روزنامه فروشی، محل قرار ما شد.

    تلفن همراه به دست، یکدیگر را پیدا کردیم. دختر چادر به سر و با چهره ای مذهبی آمده بود.

    سلام که کرد از پس او پیر مردی سلام کرد. نگاهش هنوز دلم را می سوزاند. شکسته اما روشن، کوتاه قامت و لاغر اندام کلاهش را در دستان چروکیده مشت کرده بود. چشمانش را و نگاهش را نمی توانم توصیف کنم.

    همه ی حرفهایش در چشمانش بود. پدری که برای دخترش نگران است و حالا چشم به من دارد که برایش کاری بکنم. دلم با نگاهش بارانی شد.

    از خجالت سرم را پایین انداختم و او را اول به منزل استاد بردم. مطمئن بودم که استاد با او پدرانه برخورد می کند.

    در مسیر راه به دختر گفتم صادقانه سخن بگو. اینجا کسی شما را به خاطر گذشته ات و افکار دیروز و حتی امروزت سرزنش نخواهد کرد...
    {-35-}
    .
    .
    .
    .
    درود بر این روحانی بصیر
    هنوز هم هستند انسان هایی از جنس باران
    از جنس انسانیت
    از جنس خدا
    واقعا از خوندن این نامه متاثر شدم




    موضوع:

    نویسنده :
    چهارشنبه 92/9/27 11:2 صبح


    وقتی بدون هیچ حریمی می توان چت کرد...

    وقتی بدون هیج محدودیتی می توان پیام خصوصی گذاشت...

    هیچ چیز نمی تواند مارانگه دارد جز"تقوا"......

    توهر شبکه ی اجتماعی که هستین تقواتون افزون باد...

    التماس دعای فرج...یاعلی




    موضوع:

    نویسنده : صراط الحمید
    سه شنبه 92/9/26 10:6 عصر


     

     

     

     

     

     

    مؤمن هیچ کار خیرى را هم از روى خجالت و حیا ترک نمى‌کند.

    به بعضیها مى‌گویند: آقا! چرا فلان جا نماز یا نافله یا نماز اوّل وقتتان را نخواندید؟

    مى‌گویند خجالت کشیدیم!

    نه؛ از روى حیا، هیچ کار نیکى را ترک نکنید.

    خواهند گفت متظاهر است؟ بگویند.

    خواهند گفت خودشیرینى مى‌کند؟ بگویند.

    اگر حرفى حقّ است و اگر کارى خوب است، آن را به‌خاطر ملاحظه دیگران ترک نکنید.

     

    1378/05/08


           




    موضوع:

    نویسنده : صراط الحمید
    سه شنبه 92/9/26 2:38 عصر


    بهجت العرفا آیت‌الله محمدتقی بهجت فومنی درباره نقش پیاده‌روی روز اربعین می‌گوید: روایت دارد که امام زمان(عج) که ظهور فرمود، پنج ندا می‌کند به اهل عالم، اَلا یا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِی الحُسَین قَتَلُوهُ عَطشاناً، اَلا یا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِی الحُسَین سحقوه عدوانا،... امام زمان خودش را به واسطه امام حسین(ع) به همه عالم معرفی می‌کنند ... بنابراین در آن زمان باید همه مردم عالم، حسین(ع) را شناخته باشند... اما الان هنوز همه مردم عالم، حسین(ع) را نمی‌شناسند و این تقصیر ماست، چون ما برای سیدالشهدا(ع) طوری فریاد نزدیم که همه عالم صدای ما را بشنود، پیاده‌روی اربعین بهترین فرصت برای معرفی حسین(ع) به عالم است.

    با اینکه زیارت سید‌الشهدا(ع) در اکثر برهه‌های تاریخی به سختی انجام می‌شد و جان زائران در خطر بود، اما با این وجود عاشقانه خطرات را به جان می‌خریدند و به پابوسی امام حسین(ع) در روز اربعین نائل می‌شدند  . 

    برگرفته از سایت عقیق




    موضوع:

    نویسنده : افسر جنگ نرم
    سه شنبه 92/9/26 2:20 عصر


    یک روز، یک حدیث
    تصویر برگزیده
    تصویر برگزیده
    دوستان