پسرکم.....
میوه ی دلم ...حسن جانم ....
بیا کنارم بنشین مادر جان....چرا زانوی غم در بغل گرفته ای...
نبینم عزیزک دلم را با چشمان گریان ....
تو که می بینی مادرت توان در بغل گرفتن و پاک کردن اشکت را ندارد پس چرا این چنین گریانی؟
غصه ی آتش گرفتن در وسوختنم را می خوری ؟
یا غصه ی از دست دادن برادرت محسن؟
نگران بازوی کبود و ورم کرده ام هستی یا دلت آتش گرفته از دیدن پدرت با دست بسته وضجه هایم در کوچه؟
نکند.....نکند .... آزارت می دهد ماجرای کوچه حسنم ؟....
به یاد می آوری نگاه لعنت شده وغضب آلود آن گرگ بیابان را؟....
یا وقتی بر سر مادرت نعره برآورد ؟...
چه را به یاد می آوری که این چنین می سوزی فدایت شوم ؟
به یا می آوری وقتی را که سند فدک را از دستان مادرت کشید و آب ناپاک دهانش را برآن انداخت و پاره اش کرد؟....
می سوزاند تو را سیلی نامرد روزگار که بر صورت مادرت زد ومادرت به دیوار خورد وآنگاه بر زمین افتاد؟....
به یاد می آوری گوش پاره وخون آلود مادرت وگوشواره ی افتاده بر زمین را؟
یا این را به یاد می آوری که در بین دیدگان مردم مادرت راه خانه را گم کرده بود؟...
به یاد می آوری نگاه مردم را وقتی دختر جدت سیلی خورد وکسی دم بر نیاورد وهمه فقط نگاه کردند....
گریه نکن پسرکم ....صبر کن
صبر کن مادر فدای اشک هایت گردد....
تو را شیعیانم با نام کوه صبر خواهند شناخت...
تو را سرداران سپاهت تنها خواهند گذاشت....
ودرخانه ای خواهی بود که زنت آزارت خواهد داد...
و شش بار قصد جانت را خواهد کرد....
تو را زنی خواهد بود که دل در گرو دیگری دارد....وباید صبر کنی عزیز دلم
آه چرا به این مظلومیت گریه می کنی
بگو چکار کنم تا تو آرام شوی
اگر دستانم را تکان دهم واشکت را پاک کنم آرام میشوی ؟
باشد....صورتم را می پوشانم تا کبودی صورتم جگرت را نسوزاند....
اگر راه بروم آرام می گیری به فدایت؟
این کز کردن و آرام گریستنت می سوزاند مرا پسرکم و سوزشش از آتشی که بین در و دیوار مرا سوزاند بیشتر است
گریه نکن مظلوم من....
....بلند شو مادر جان ....بلند شو آبی برایم بیاور تا وضو بگیرم....
میخواهی مانند گذشته ها با هم نماز بخوانیم ؟
بیا در کنارم بایست ....
ولی بدان حسن جانم...
این آخرین نمازیست که با هم می خوانیم ...
جدت رسول خدا ص منتظرم است...
شکایاتم را نزد او خواهم برد...
تو غصه نخور عزیز مادر
.....
و غصه های مادر پاره کرد جگر حسن را ....
و حسن در کوچه وبا سیلی نواخته شده بر صورت مادر مُرد....
وبا شهادت مادر خاکستر شد.
مولای ما یا صاحب الزمان (عج) عرض تسلیت ما را در عزای جدت حسن علیه السلام از ما بپذیر.
موضوع: