یا حـــــــــق...
بر گلشن سرای ما یکدم گذر بکن... ای یار سرو قامت بر ما نظر بکن
ما خسته ایم از این همه درد فراق تو.. از این همه گنه، از این نبود تو
آقا شنیده ام می گویند جمعه می آیی... یا شایدم خسته ای از ما، دگر نمی آیی
آقا نبود تو دردیست در جان ِ ما... تنها تویی طبیب الاطباء، چرا نمی آیی؟؟
جمعه ای که می شود آذین به قدوم ِ تو.. آیا نوشته اند در تقویم ِ سال ِ ما؟؟
آقا میان این همه ساز و غنا و طرب... تنها دلم به آوای أناالمهدی خوش است
آقا به جان مادرت زهرا دعایی کن.. ای یار سرو قامت بر ما نظر بکن
مولا دلم گرفته است در این هوای سرد... در این هوا که بوی شما نمی دهد...
کاش این بود که گفتم...کاش.. اما حقیقت...
آقا جدیداً زیاد خیالبافی می کنم.. می خواهم از حقیقت پرده برداری کنم
نازنینا میدانی حقیقت چیست؟ اصلا نیا... این مردمان دعاهایشان همه آبکی است
در ندبه ات چنان گریه می کنند.. کز گریه اشان دل سنگ نرم می شود
آقا چنان در طلب آمدنت هستند.. آقا چنان به مهمانی دعوتت می کنند..
تو بشنو، باور نکن، نکند روزی بیایی.. آخر اینجا سفره ای از برای مهمانی پهن نیست...
آقا مگر ندیدی آن روزها را.. آن روز که تنها گذاشتند سیدعلی را..
آقا مگر ندیدی اشک علی را.. آن برف نشسته بر صورتش را؟
آقا نیا، این مردمان گه فرق عالـَم می شکافند..
گه دست ِ بیعت می دهند و دست عباس.. آن علمدار حرم را..
از برای بردن مهریه زهرا... برای آن گل شش ماهه زیبا بریدند و..
داغی از کوه بر دل ِ زینب، یگانه کوه پابرجا نشاندند..
آقا نیا این مردمان همسایه کوفه نشینند..
خـُلق ِ کوفه نشین را خوب می دانی، مگر نه؟
یادت هست ای سردار عالم؟
یادت هست آن روزها را؟
آن روز که از بام کوفه بر سر قرآن ناطق سنگ می خورد..
یادت هست آن روزها را؟
آن روز که تمام دشت یک صدا فریاد می زد هل من ناصر ینصرنی..
آقا نیا این کوفیان دلتنگ تاریخند...
این کوفیان از پشت خنجر می زنند..
اما ...
مولا ببخش که زیادی حرف می زنم.. آقا ببخش که بی رخصت نظر می دهم...
مولا ببخش که خوب و بد، زشت و زیبا، پاک و ناپاک را باهم قضاوت می کنم..
مولا به حرف من و امثال من نگه مکن..
تو بیا به خاطر سیدعلی ها...
اللـّهم عجل لولیـّک الفرج...
موضوع:
انتظار(2)،