کد لوگوهای سه گوشه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درباره ما

www.faater110.ir

.:: نویسندگان ::.

مدیر وبلاگ: پلاک [66]


صراط الحمید [57] (@)

تسا 110 [36] (@)

خاکریز [12] (@)

تمّار [5] (@)

افسر جنگ نرم [40] (@)

مرصاد [78] (@)

متکلم وحده [23] (@)

فرهنگ قرآنی [1] (@)

چادر خاکی [4] (@)

حجاب فاطمی [55] (@)

به سوی موعود 1 [14] (@)

شهید313 [90] (@)

زینبی ام [0] (@)

علی.. [5] (@)


آرمانخواهی انسان، مستلزم صبر بر رنجهاست؛ پس برادر خوبم، برای جانبازی در راه آرمانها، یاد بگیر که در این سیاره ی رنج، صبورترین انسانها باشی. (شهید آوینی) تماس با ما

ذکر امروز
ویژه ها
دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنه ای

دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم

بیان معنوی - دفتر نشر آثار و اندیشه های حجة الاسلام علیرضا پناهیان

قرآن آنلاین به همراه ترجمه گویا

اسلام کوئست

دروس اخلاق استاد محمد شجاعی

سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی Aviny.com

آستان قدس رضوی

مرکز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم

موسسه فرهنگی بیان هدایت نور

طرحی برای فردا

جامعه مجازی تدبر در قرآن کریم

خبرگزاری دانشجو
جامعه مهدوی

مجموعه کلیپ صوتی
«جامعه ی مهدوی»
دانلود کنید:

معیارهای جامعه ی مهدوی در کلام استاد پناهیان

نحوه تربیت صحیح در جامعه مهدوی چیست؟

امام زمان علیه السلام، به خاطر چه کسانی غایب است؟

جامعه مهدوی بدی ها را ذوب می کند

در جامعه مهدوی نگاه عوامانه وجود ندارد

در جامعه مهدوی نفاق، ذلیل می شود

در جامعه مهدوی، مردم به هم محبت دارند

محبت، اسم دین من است

امام شناسی خود را قوی کنید

منبع:
www.snn.ir

موسیقی وبلاگ
آمار بازدید
  • بازدید امروز: 31
  • بازدید دیروز: 45
  • کل بازدید: 448367
  • باز لحظه شماری هایم برای دیدن برادرم شروع شده ............

    خدایا چقدر خوشحالم که دوباره مرا به عشق الهی ام باز می گردانی شکرت معبودا

    نفس هایم در سینه حبس شده وضربان قلبم شدت گرفته اند

    یعنی من دوباره حسینم را می بینم 

    یاد روزهای گذشته واین که چه بلایی بر سرم آمد می افتم 

    از همان روزی که از مدینه خارج شدیم تا به امروز

    گریه امانم را بریده است نمی دانم گریه ی شوق بریزم یا به خاطر از دست دادن نازنین امامم ضجه بزنم

    ولی در کنار خوشحالی ام بخاطر پیروزی دین خدا غمی غریب  بر دلم هاله انداخته

    غمی غریب همراه با شرمندگی از برادرم  

    دوست دارم پس از این شرمندگی ام را به برادرم عرضه کنم

    برادر جان میوه ی دل مادرم غصه ی نبودنت آزارم می دهد

    از خودم می پرسم اگر با تو سر جنگ داشتند چرا شش ماهه ات را به روی دستانت ذبح کردند

    اگر تو را نمی خواستند می توانستند همچنان که فرق پدرمان علی را شکافتند تو را از من بگیرند چرا آننقدر نامردی اختیار کردند؟ چرا بیش از هزار ضربه؟

    اصلا چرا پس از کشتن تو اسب ها با نعل تازه بر تنت تاختند

    چرا آبت ندادند؟

    چرا تو را بی کفن در صحرا رها کردند وکشته های ناپاک خود را کفن پوشاندند؟

    چرا دفنت نکردند؟

    آه برادر شرمندگی ام به خاطر امانت تو که در دست من بود وپرپر شد تمامی ندارد

    باور کن بیشتر  حواسم را به رقیه ات  جمع کرده بودم چون می دانستم دختر بچه ای شیرین زبان وشبیه به مادرمان زهراست

    می دانستم اگر با آن صدای کودکانه اش تو را از من بخواهد تازیانه خواهد خورد

    نمی توانستم جلوی پرسش رقیه را بگیرم ولی بدان به هنگام هجوم تازیانه خودم سپرش می شدم

    ولی برادر جان  شرمنده ام که نتوانستم سپر خوبی برایش باشم چرا که تازیانه از هرسو به سوی ما می آمد

    غیر از آن خاکستر های روی بام سو ومویش را سوزانده بود

    ودلش را زخم زبان ها آب کرده بود

    دیگر طاقت دوری ات را نداشت کنار خودت آمد کنار تو ومادرمان در بهشت

    سلام برادر جان می شناسی مرا؟ زینبم ؟ در این چند روز نبودنت خیلی پیر شدم نه ؟

    غم نبودنت و غم رقیه ات پیر کرد مرا.......




    موضوع:

    نویسنده : افسر جنگ نرم
    دوشنبه 92/9/25 1:54 عصر


    یک روز، یک حدیث
    تصویر برگزیده
    تصویر برگزیده
    دوستان