کد لوگوهای سه گوشه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درباره ما

www.faater110.ir

.:: نویسندگان ::.

مدیر وبلاگ: پلاک [66]


صراط الحمید [57] (@)

تسا 110 [36] (@)

خاکریز [12] (@)

تمّار [5] (@)

افسر جنگ نرم [40] (@)

مرصاد [78] (@)

متکلم وحده [23] (@)

فرهنگ قرآنی [1] (@)

چادر خاکی [4] (@)

حجاب فاطمی [55] (@)

به سوی موعود 1 [14] (@)

شهید313 [90] (@)

زینبی ام [0] (@)

علی.. [5] (@)


آرمانخواهی انسان، مستلزم صبر بر رنجهاست؛ پس برادر خوبم، برای جانبازی در راه آرمانها، یاد بگیر که در این سیاره ی رنج، صبورترین انسانها باشی. (شهید آوینی) تماس با ما

ذکر امروز
ویژه ها
دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنه ای

دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم

بیان معنوی - دفتر نشر آثار و اندیشه های حجة الاسلام علیرضا پناهیان

قرآن آنلاین به همراه ترجمه گویا

اسلام کوئست

دروس اخلاق استاد محمد شجاعی

سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی Aviny.com

آستان قدس رضوی

مرکز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم

موسسه فرهنگی بیان هدایت نور

طرحی برای فردا

جامعه مجازی تدبر در قرآن کریم

خبرگزاری دانشجو
جامعه مهدوی

مجموعه کلیپ صوتی
«جامعه ی مهدوی»
دانلود کنید:

معیارهای جامعه ی مهدوی در کلام استاد پناهیان

نحوه تربیت صحیح در جامعه مهدوی چیست؟

امام زمان علیه السلام، به خاطر چه کسانی غایب است؟

جامعه مهدوی بدی ها را ذوب می کند

در جامعه مهدوی نگاه عوامانه وجود ندارد

در جامعه مهدوی نفاق، ذلیل می شود

در جامعه مهدوی، مردم به هم محبت دارند

محبت، اسم دین من است

امام شناسی خود را قوی کنید

منبع:
www.snn.ir

موسیقی وبلاگ
آمار بازدید
  • بازدید امروز: 97
  • بازدید دیروز: 54
  • کل بازدید: 447724
  •  

    ابراهیم دراول اردیبهشت سال 36 در محله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان دیده به هستی گشود. او چهارمین فرزند خانواده بشمار می رفت. با این حال پدرش مشهدی محمد حسین به او علاقه خاصی داشت.

    او نیزمنزلت پدر خویش رابدرستی شناخته بود. پدری که باشغل بقالی توانسته بود فرزندانش رابه بهترین نحوتربیت نماید.

    ابراهیم نوجوان بود که طعم تلخ یتیمی را چشید. از آنجا بود که همچون مردان بزرگ زندگی را پیش برد.

    دوران دبستان را به مدرسه طالقانی رفت ودبیرستان را نیز در مدارس ابوریحان وکریم خان. سال 55 توانست به دریافت دیپلم ادبی نائل شود. از همان سال های پایانی دبیرستان مطالعات غیر درسی را نیز شروع کرد.

    ادامه دارد...




    موضوع:

    نویسنده : مرصاد
    سه شنبه 92/9/26 1:26 عصر


    الهی!!!!

    من و تو هر روز صبح فراموش میکنیم!!!!!

    من تو را و تو گناهان مرا....




    موضوع: دلنوشته(3)،

    نویسنده : متکلم وحده
    دوشنبه 92/9/25 3:4 عصر


    باز لحظه شماری هایم برای دیدن برادرم شروع شده ............

    خدایا چقدر خوشحالم که دوباره مرا به عشق الهی ام باز می گردانی شکرت معبودا

    نفس هایم در سینه حبس شده وضربان قلبم شدت گرفته اند

    یعنی من دوباره حسینم را می بینم 

    یاد روزهای گذشته واین که چه بلایی بر سرم آمد می افتم 

    از همان روزی که از مدینه خارج شدیم تا به امروز

    گریه امانم را بریده است نمی دانم گریه ی شوق بریزم یا به خاطر از دست دادن نازنین امامم ضجه بزنم

    ولی در کنار خوشحالی ام بخاطر پیروزی دین خدا غمی غریب  بر دلم هاله انداخته

    غمی غریب همراه با شرمندگی از برادرم  

    دوست دارم پس از این شرمندگی ام را به برادرم عرضه کنم

    برادر جان میوه ی دل مادرم غصه ی نبودنت آزارم می دهد

    از خودم می پرسم اگر با تو سر جنگ داشتند چرا شش ماهه ات را به روی دستانت ذبح کردند

    اگر تو را نمی خواستند می توانستند همچنان که فرق پدرمان علی را شکافتند تو را از من بگیرند چرا آننقدر نامردی اختیار کردند؟ چرا بیش از هزار ضربه؟

    اصلا چرا پس از کشتن تو اسب ها با نعل تازه بر تنت تاختند

    چرا آبت ندادند؟

    چرا تو را بی کفن در صحرا رها کردند وکشته های ناپاک خود را کفن پوشاندند؟

    چرا دفنت نکردند؟

    آه برادر شرمندگی ام به خاطر امانت تو که در دست من بود وپرپر شد تمامی ندارد

    باور کن بیشتر  حواسم را به رقیه ات  جمع کرده بودم چون می دانستم دختر بچه ای شیرین زبان وشبیه به مادرمان زهراست

    می دانستم اگر با آن صدای کودکانه اش تو را از من بخواهد تازیانه خواهد خورد

    نمی توانستم جلوی پرسش رقیه را بگیرم ولی بدان به هنگام هجوم تازیانه خودم سپرش می شدم

    ولی برادر جان  شرمنده ام که نتوانستم سپر خوبی برایش باشم چرا که تازیانه از هرسو به سوی ما می آمد

    غیر از آن خاکستر های روی بام سو ومویش را سوزانده بود

    ودلش را زخم زبان ها آب کرده بود

    دیگر طاقت دوری ات را نداشت کنار خودت آمد کنار تو ومادرمان در بهشت

    سلام برادر جان می شناسی مرا؟ زینبم ؟ در این چند روز نبودنت خیلی پیر شدم نه ؟

    غم نبودنت و غم رقیه ات پیر کرد مرا.......




    موضوع:

    نویسنده : افسر جنگ نرم
    دوشنبه 92/9/25 1:54 عصر


    خداوند به موسی بن عمران وحی فرستاد که غیبت کننده اگر توبه کند آخرین کسی است که داخل بهشـت می شـود، و اگر توبه نکند نخستین فردی است که داخل آتش ‍ می شود.

    بحار الانوار ج72 ص222




    موضوع:

    نویسنده : مرصاد
    یکشنبه 92/9/24 9:20 عصر


    راه...هه!!!! راه چیست؟!؟!؟!؟.....راه چیست؟! چاه چیست؟!... 

    برخی گویند راه را غرب رفته است.برخی گویند راه را شرق رفته است...بعضی گویند راه به سمت آسمان است،بعضی گویند:ما در زمینیم و راه ما در زمین است و به آسمان کاری نداریم...و بعضی گویند:از زمین به آسمان باید رسید.

    اما...من به اهل بیت پیامبرم ایمان دارم؛میگویم راه چهارده معصوم هستند،زیرا امام صادق در حدیثی فرموده است:ما صراط مستقیم هستیم.

    و چاه؟!...من که معتقدم هر که از راه برون آید،لاجرم بر چاه افتد و آهش آن چنان در خواهد آمد که صدایش به فلک خواهد رسید.اما وقتی آهش در خواهد آمد که بفهمد در قعر چاه است و ممکن است که خیلی دیر شده باشد.

    راه چیست؟...آیا راهی بهتر از ائمه ی معصوم وجود دارد؟!!..آخ آخ نه...اشتباه شد،عذر خواهی میکنم.بهتر است بگویم آیا اصلا راهی غیر از آنچه معصومین به گفته اند و نشان داده اند وجود دارد؟!!مسلما نه!

    حال اینکه این راه به کجا میرسد؟!!!این راه  راهی است که انسان را مستقیم به خدا میرساند.

    اهل بیت راه رسیدن به خدا هستند و زهرا که لقب حضرت فاطمه (س) و به معنی روشنایی بخش است ،همچون ماهی این راه را روشن کرده است تا حجت بر عالمیان تمام شود و تمام شد!و باید آهی عمیق کشید برای کسانی که راهی به این آشکاری را به همراه آن ماه ندیدند و حقیقتاً اینان کوردلانی هستند که با سر در چاه افتادند؛وای بر آن کس که با وجود چنین راه آشکار و مبینی در چاه افتد.وای!!!

    ماه...ماهی که پاره ی تن پیامبر بود،ماهی که پاره ی تن بهترین فرد عالم بود.ماهی که سیده النساء اهل جنت بود.ماهی که نورش را از خدا گرفته بود...

    و چاه...چاهی که ابلیس اولین فردی بود که درون آن افتاد...هه!!البته باید بگویم اولین کسی که افتادتنش درون چاه آشکار شد و چون تحمل این ننگ را نداشت قسم خورد که همه ی آدمیان را با خودش به درون چاه ببرد،مگر خالص شدگان.و خدا در قرآن میفرماید شیطان دشمن آشکار توست ای انسان،مگر قول ندادی که از راه به چاه نیفتی؟پس چرا از شیطان پیروی کردی؟!؟!

    آه...آه برای کسای که این راه آشکار را به همراه آن ماه تابنده ندیدند؛آه برای کسانی که اینگونه با بهترین بندگان خدا رفتار کردند؛آه برای کسانی که حرمت راه و ماه را شکستند و با سر در چاه افتادند.آه آه آه

    اما نه...نباید برای اینان آه کشید،باید لعنت برایشان فرستاد.

    لعنت خدا بر کسانی که میخواستند راه را بی راهه نشان دهند... هه!!...اما این کوردلانِ در چاه افتاده نمیدانند که نور خدا خاموش نمیشود...هه!!آن هم با فوت... وای خدایا چه کار بیهوده و تمسخر آمیزی...

    بار الهی...من راه به این روشنی را دیده ام و ایمان دارم که تنها راه رسیدن به تو امامانم هستند،اما افسوس که امامم را نشناخته ام.

    بار الهی...من راه را با روشنی ماهی که نورش را از تو گرفته است دیده ام،یاری ام کن؛یاری ام کن که از راه بیرون نروم


    بار الهی ... خودت کمکم کم که کارم به آه نرسد.




    موضوع: دلنوشته(3)،

    نویسنده :
    شنبه 92/9/23 11:28 صبح


    من نمیخواستم اینو اینجا بذارم.

    ولی نشد

    580132_338147669612339_1361208723_n.jpg




    موضوع: آه(1)،

    نویسنده :
    شنبه 92/9/23 10:13 صبح


    سلام و عرض ادب محضر دانشجویان گرامی

    ا توجه به پایان ترم تحصیلی و اینکه یکی،دو هفته ی دیگه تا پایان کلاس ها باقی نمونده،گفتیم یه خاطره ی خوبی از ترم جاری توی ذهنمون بمونه و خلاصه با روحیه ی بهتری بریم سراغ امتحانات،برای همین اردویی ترتیب دادیم که بتونیم توی جمع با صفای اردویی ها کارهای مثمر ثمری انجام بدیم.

    اول،باید بگیم که اردو در روز پنچ شنبه یعنی 28/9/92  از ساعت 9 صبح تا 3 بعد از ظهر برگزار میشه.

    دوم اینکه، مقصد اردو،امام زاده اسماعیل هستش که یکی از امام زاده های باصفای شمال تهرانه.

    و سوم اینکه، این اردو در قالب زیارتی- آموزشی- تفریحی برنامه ریزی شده و اهدافی هم که در اردو دنبال میشه: 1- برگزاری پنجمین جلسه تربیت مربی فرهنگ سازی قرآن کریم( آخرین کلاس این ترم) 2- توجیه اعضای جدیدی که می خوان با فعالیت های پژوهشکده فرهنگ سازی قرآن آشنا بشن.

    برای ثبت نام در می توانید از این طریق اقدام کنید

    147




    موضوع:

    نویسنده : فرهنگ قرآنی
    جمعه 92/9/22 8:33 عصر



    یا حـــــــــق...

     بر گلشن سرای ما یکدم گذر بکن... ای یار سرو قامت بر ما نظر بکن

     ما خسته ایم از این همه درد فراق تو.. از این همه گنه، از این نبود تو

     آقا شنیده ام می گویند جمعه می آیی... یا شایدم خسته ای از ما، دگر نمی آیی

     آقا نبود تو دردیست در جان ِ ما... تنها تویی طبیب الاطباء، چرا نمی آیی؟؟

     جمعه ای که می شود آذین به قدوم ِ تو.. آیا نوشته اند در تقویم ِ سال ِ ما؟؟

     آقا میان این همه ساز و غنا و طرب... تنها دلم به آوای أناالمهدی خوش است

     آقا به جان مادرت زهرا دعایی کن.. ای یار سرو قامت بر ما نظر بکن

     مولا دلم گرفته است در این هوای سرد... در این هوا که بوی شما نمی دهد...

     کاش این بود که گفتم...کاش.. اما حقیقت...

     آقا جدیداً زیاد خیالبافی می کنم.. می خواهم از حقیقت پرده برداری کنم

     نازنینا میدانی حقیقت چیست؟ اصلا نیا... این مردمان دعاهایشان همه آبکی است

     در ندبه ات چنان گریه می کنند.. کز گریه اشان دل سنگ نرم می شود

     آقا چنان در طلب آمدنت هستند.. آقا چنان به مهمانی دعوتت می کنند..

     تو بشنو، باور نکن، نکند روزی بیایی.. آخر اینجا سفره ای از برای مهمانی پهن نیست...

     آقا مگر ندیدی آن روزها را.. آن روز که تنها گذاشتند سیدعلی را..

     آقا مگر ندیدی اشک علی را.. آن برف نشسته بر صورتش را؟

     آقا نیا، این مردمان گه فرق عالـَم می شکافند..

     گه دست ِ بیعت می دهند و دست عباس.. آن علمدار حرم را..

     از برای بردن مهریه زهرا... برای آن گل شش ماهه زیبا بریدند و..

     داغی از کوه بر دل ِ زینب، یگانه کوه پابرجا نشاندند..

     آقا نیا این مردمان همسایه کوفه نشینند..

     خـُلق ِ کوفه نشین را خوب می دانی، مگر نه؟

     یادت هست ای سردار عالم؟

     یادت هست آن روزها را؟

     آن روز که از بام کوفه بر سر قرآن ناطق سنگ می خورد..

     یادت هست آن روزها را؟

     آن روز که تمام دشت یک صدا فریاد می زد هل من ناصر ینصرنی..

     آقا نیا این کوفیان دلتنگ تاریخند...

     این کوفیان از پشت خنجر می زنند..

     اما ...

     مولا ببخش که زیادی حرف می زنم.. آقا ببخش که بی رخصت نظر می دهم...

     مولا ببخش که خوب و بد، زشت و زیبا، پاک و ناپاک را باهم قضاوت می کنم..

     مولا به حرف من و امثال من نگه مکن..

     تو بیا به خاطر سیدعلی ها...

     

          اللـّهم عجل لولیـّک الفرج... 

     




    موضوع: انتظار(2)،

    نویسنده : تسا 110
    جمعه 92/9/22 4:16 عصر


    _ وی را یک دیپلمات مجرّب و صاحب‌نظر می‌دانیم اما در عرصه نظامی تجربه ندارد که این حرف را زده است . . .

    _ اگر غرب از سپاه بخواهد برد موشک‌هایش را کاهش دهد، آیا این را قبول می‌کنید؟ هیچ‌وقت این کار را نمی‌کنیم . . .

    _ "موشک‌های ما به اسرائیل می‌رسد"، هم‌اکنون نیز توان افزایش برد موشک‌‌ها را داریم اما فعلا به‌ دستور مقام معظم رهبری، برد موشک‌هایمان را به 2 هزار کیلومتر محدود کردیم . . .

    _ مهم‌ترین عرصه تهدید علیه انقلاب اسلامی که سپاه وظیفه دارد از دستاوردهای انقلاب حفاظت کند، عرصه‌های سیاسی است و سپاه نمی‌تواند در برابر آن ساکت بنشیند . . .

    _ ما هرکاری که بتوانیم و لازم باشد برای حفظ سوریه انجام می‌دهیم؛ چون سوریه خط مقدم انقلاب اسلامی است . . .

    منبع: مظلوم




    موضوع: عزیز حزب الله(1)،

    نویسنده : پلاک
    جمعه 92/9/22 11:36 صبح





    موضوع:

    نویسنده : مرصاد
    جمعه 92/9/22 11:15 صبح


    یک روز، یک حدیث
    تصویر برگزیده
    تصویر برگزیده
    دوستان