سلام برادرم
سلام گل پرپر شده ام
چه قدر انتظار کشیدم برای رسیدن این روز
چهل منزل...چهل شب و روز دیدنت را انتظار کشیدم
یادت هست پس از ازدواجم که سه روز همدیگر را ندیده بودیم وهر دو دلتنگ هم بودیم ؟؟؟؟؟
می بینی؟ باورت می شود؟؟؟
چهل شبانه روز است که از هم دوریم
باورم نمی شد بی تو زنده بمانم
نمی دانم شاید معجزه ی دست کریمانه ات بود که توانستم نبودنت را تاب بیاورم
ولی حسینم پس از چهل روز دیگر تاب دوری ات را آن هم با این وضع که تو زیر خاک باشی ومن نفس بکشم ندارم
دعا کن خدا همین جا جانم را بگیرد تا در کنار تو آرام بگیرم
آه برادر جان
در کوفه ومنزل های دیگر که می رفتیم اگر دشمن قصد جسارتی داشت زنان دیگر اطرافم حلقه می زدند و می گفتند مگر ما مرده ایم که جسارت به دختر زهرا س را تاب بیاوریم
ولی امان از شام ...
شنیده ای در مجلس یزید ملعون فقط ما زنان بنی هاشم بودیم و دیگر زنان را اجازه ی ورود ندادند؟؟؟؟؟
حسینم خدا خیر دهد زنانی که اطرافم را می گرفتند
در مجلس یزید هزار بار ازخدا خواستم مرده بودم و سنگینی نگاه های هرزه آزارم نمی داد
وای از آن زمان که خواستند دخترت را به کنیزی ببرند
مگر من...عمه اش...مرده بودم که اجازه ی جسارت به دخترت را به خود دادند
حسین حسین حسین گریه هایم تمامی ندارد
من که موقع رفتن سر مزار مادر و جدم اطرافم را برادرانم می گرفتند ...
آآآآآه نبودی ببینی
من بودم و هزاران گرگ وحشی ومست
یادم نمی رود آن بی حیای مست را که با چوب خیزران بر دهانت می زد و خنده می کرد
یادم نمی رود زخم زبان هایی که در آن مجلس به من زد
یادم نمی رود مرا که تا آن زمان نزد نامحرمان گریه نکرده بودم ....دلم را شکست وبین هزاران نفر به گریه افتادم
حسین حسین حسین یادگار مادرم مرا هم با خود ببر خسته ام از این گرگان به ظاهر مردم
از این مستان به ظاهر هشیار
واز این هوس رانان
واز این بی حیا ها
مرا هم با خود ببر عزیز مادرم
موضوع: