به نام الف سه نقطه ( ا...)
چگونه توان آن را دارم که در قالب کلمات نام جلالت را بر صفحه دفترم بنگارم
ومن، مخلوق ِ حقیر با تو که خالق تمام هستهایی از آرزوها و خواسته هایم سخن بگویم ...
اما خدایا...
بر جمال نامت می نازم که الهام بخش سخنان من می باشد و جوهره توان دستانم؛
خدای من .. آرزویم این نیست که سروی باشم آزاد اما پای بسته در زمین؛
یا غزالی باشم چابک اما شیر در کمین، یا نهر آبی باشم روان اما محدود به دریا؛
یا گــُـلی باشم زیبا اما در جوار خارها...
آرزویم هست خودم باشم اما تا آسمانها ...
نمی خواهم همچون بیدی باشم که از باد بلرزم و یا پرنده ای باشم که از قفس بترسم؛
فقط می خواهم در میان موج های پر تلاطم، کشتی طوفان زده ام را به ساحل نجات برسانم ..
پس بار خدایا یارایم باش تا ناخدای با خدایی باشم...
خدای من.. درخت خشکیده وجودم را به آفتاب آسمانی ات، و به باران بهاری ات
و به خاک ارضی ات شکوفا کن، تا بیش از این تـَرَک برندارد از جور تبر و خوف تیشه..
بار خدایا
خزانم را بهار گردان و شبم را نهار، امروزم را بوستان و فردایم را گلستان..
پروردگارا ! چه کنم به درگاهت و راهت شاهم گداوار و شادمانم گریه وار..
امضا: عبد حقیر
موضوع:
مناجات(1)،