کد لوگوهای سه گوشه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درباره ما

www.faater110.ir

.:: نویسندگان ::.

مدیر وبلاگ: پلاک [66]


صراط الحمید [57] (@)

تسا 110 [36] (@)

خاکریز [12] (@)

تمّار [5] (@)

افسر جنگ نرم [40] (@)

مرصاد [78] (@)

متکلم وحده [23] (@)

فرهنگ قرآنی [1] (@)

چادر خاکی [4] (@)

حجاب فاطمی [55] (@)

به سوی موعود 1 [14] (@)

شهید313 [90] (@)

زینبی ام [0] (@)

علی.. [5] (@)


آرمانخواهی انسان، مستلزم صبر بر رنجهاست؛ پس برادر خوبم، برای جانبازی در راه آرمانها، یاد بگیر که در این سیاره ی رنج، صبورترین انسانها باشی. (شهید آوینی) تماس با ما

ذکر امروز
ویژه ها
دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنه ای

دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم

بیان معنوی - دفتر نشر آثار و اندیشه های حجة الاسلام علیرضا پناهیان

قرآن آنلاین به همراه ترجمه گویا

اسلام کوئست

دروس اخلاق استاد محمد شجاعی

سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی Aviny.com

آستان قدس رضوی

مرکز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم

موسسه فرهنگی بیان هدایت نور

طرحی برای فردا

جامعه مجازی تدبر در قرآن کریم

خبرگزاری دانشجو
جامعه مهدوی

مجموعه کلیپ صوتی
«جامعه ی مهدوی»
دانلود کنید:

معیارهای جامعه ی مهدوی در کلام استاد پناهیان

نحوه تربیت صحیح در جامعه مهدوی چیست؟

امام زمان علیه السلام، به خاطر چه کسانی غایب است؟

جامعه مهدوی بدی ها را ذوب می کند

در جامعه مهدوی نگاه عوامانه وجود ندارد

در جامعه مهدوی نفاق، ذلیل می شود

در جامعه مهدوی، مردم به هم محبت دارند

محبت، اسم دین من است

امام شناسی خود را قوی کنید

منبع:
www.snn.ir

موسیقی وبلاگ
آمار بازدید
  • بازدید امروز: 2
  • بازدید دیروز: 82
  • کل بازدید: 448586
  • میرود و من
    پشتش آب
    نمی ریزم
    وقتی هوای رفتن دارد
    دریا را هم
    به پایش بریزی
    بر نمی گردد .............

     

     

     

     




    موضوع:

    نویسنده : حجاب فاطمی
    دوشنبه 93/2/1 9:48 عصر


    باتمام وجود دوستت دارم

    با اینکه چیز زیادی را در آن زمان تشخیص نمی دادم

    تو با نگاه زیبایت ، عشق را به من فهماندی

    نامت به زیبایی گل های بهاری سر بر آورده از برف زمستان را می ماند؛

    از تو می خواهم سجاده ات را در دشت بگسترانی تا باد ، بوی دعایت را برایم آورد

    خواستم طرحی از چهره ی پر چینت بزنم

    نقشی کشیدم با تمام رنج ولی توأم با عشق

    خدا تمام مهربانی را یکجا به تو عطا کرد.

    تو را برای چشمانم همیشه تازه نگه می دارم

    ای عشق چهار حرفی من ، 

    «مادر»

    ولادت با سعادت دخت نبی اکرم (ص) و روز مادر مبارک.

    نثر:میثم اسکندری




    موضوع:

    نویسنده : حجاب فاطمی
    شنبه 93/1/30 5:15 عصر


    نمی دانم با چه رویی  ، روزها را بشمارم ، از کدامین راه می آیی ؟

    سالهاست آغوش محبت تو باز هست و دست های من بسته ، این چه احساسی است ، نمی دانم.

    نمی دانم خوشحال از سپری شدن زمان باشم که ساعات و لحظات آمدنت را کم می کند یا نگران لحظه ای که تو بیایی و من نباشم.

    چقدر تشنه ی لبخند توام  لبخندی که باران را می شناسد.

    آقا از تو می خواهم  لبخندت را ، سهم دل های شکسته ی ما بکنی.

    مرا در این معکوس کده تنها نگذار.

    چشم به راه بهار آمدنت می مانم .

    بوی خوش زلف یار نزدیک است و باد ، آهنگ آمدنت را می وزد.

    نثر:میثم اسکندری

    اللهم عجل لولیک الفرج




    موضوع:

    نویسنده : حجاب فاطمی
    سه شنبه 93/1/26 8:0 عصر


    می خواست بره و بچه ها منتظرش بودن...
    حس عجیبی داشت،  انگار می دونست این دفعه برگشتنی نیست!
    اضطراب داشت که چجوری با مادر خداحافظی کنه...
    با خودش می گفت: «یعنی الان چی می خواد بگه، من که طاقت ندارم بشنوم...»
    فکر می کرد الان قراره بشنوه که پسرم زود برگرد! من رو تنها نذار و زود به زود بهم زنگ بزن و...
    بالاخره دلش رو زد به دریا و رفت جلو،   دست مادر رو بوسید و از زیر قرآن ردش کرد...
    منتظر شنیدن شد که یه دفعه مادر گفت:
    «خداحافظ پسرم، سلام من رو به حضرت زهرا(س) برسون




    موضوع:

    نویسنده : حجاب فاطمی
    یکشنبه 93/1/24 4:36 عصر


    گفـــتند: قــــد بلندی!... خوش چهره ای! خوش تیـــپی! ... خوش لباســــی! دارم لابلای استـــخوان های خــاک خورده ات! دنبال حـــرف مـــردم میـــگردم



    موضوع:

    نویسنده : حجاب فاطمی
    یکشنبه 93/1/24 4:17 عصر


    بارش باران بوی خاک خیس را به مشام می رساند ، این روزها هوا عجیب خوشبو شده ؛ انگار تمامی فرشتگان بوی عطر تو را از آسمان به زمین می ریزند و من در باغچه ی احساس خود ، گلهای نرگسی را می کارم که منتظر تو هستند.

    هر جمعه آنها را می چینم و در جاده ی انتظار میگذارم،جاده پر می شود از بوی آمدنت و من پر از احساس حضور تو در همین حوالی.

    نثر:میثم اسکندری

     

    تعجیل در فرج حضرت صاحب الزمان(عج) صلوات...




    موضوع:

    نویسنده : حجاب فاطمی
    پنج شنبه 93/1/21 7:19 عصر


    همه جا را خاک و خاکستر گرفته.. جایی را نمی شود دید.

     کسانی رگبار را گرفته اند به سویمان و دارند می زنند.. پشت سر هم و بی وقفه.

    نشسته ام وسط میدان جنگ حتی بدون سنگر گیری!!!

    هر لحظه ممکن است که تیری ترکشی موشکی چیزی روی سرم بریزد!

    باید کاری کرد.

    بهم یک قلم داده اند. یعنی تنها چیزی که این وسط جنگی در دست خودم می بینم همین خودکار است. همین!

    خدایا همین؟!

    اما فکر می کنم که همین یا خیلی ست یا...

    مهم نیست این چیز ها

    مهم این است که باید کاری کرد. باید جان کند!

    خدایا این صدای هواپیماها و آر پی جی های پیاپی خوابم را پرانده است!!!

    این وسط انگار هیچ جوره نمی شود فرار کرد.

    باید از همه چیزم که این چند ساله ذخیره کرده ام استفاده کنم.

    این پرچم در دست را باید به قله کوبید.

    صدای هو چی گری جنود شیطان می آید!

    تخریب چی رفته...

    جاده باز است

    دشمن است که دارد از این راه باز می آید این طرف

    باید راهش را بست... باید حمله کرد... باید کوبید به دل دشمن.

    صدای مارش عملیات را همه شنیده اند؟؟

    گوشم این صدا را می شنود و چشمم می تواند رصد کند این دور و بر را حتی در این گرد و خاکی که به پا شده.

    می جنگم!

    می جنگیم!

    حتی اگر کسی نبیند ..

    حتی اگر کسی نداند ..

    حتی اگر هیچ نباشد ...!

    حتی اگر این صحنه عملیات را کسی نبیند و حتی اگر انکارش کنند!

    این یعنی برای رساندن آب به کودکان خورشید به دل دشمن زدن و تا پای جان برای رسیدن به هدف جنگیدن

    یعنی ایستادن حتی تا وقتی که همه جا را گرد جنگ گرفته باشد

    یعنی ماندن در صحنه نبرد حتی اگر چشمان زخمی ات دیگر نبیند

    یعنی نا امید نشدن تا آنجا یی که می شود بود و  دندانی برای گرفتن مشک !.

    صدای توپ تانک مرا به خود آورده و سرخی این سیلی هنوز بر صورتم مانده است   !.

    آخر یک روز صدای این فنح المبین مان مثل توپ در عالم می پیچد و گوش نا اهلان را کر می کند ...




    موضوع:

    نویسنده : حجاب فاطمی
    چهارشنبه 93/1/20 8:27 عصر


    ...

    آن قدر زیر باران منتظرت خواهم ماند تا بیایی ...

    می دانم،وقتی باران تمام شود ،رنگین کمانی در می آید که از حضور زیبای تو در این حوالی خبری خواهد داد...

     

    نثر:میثم اسکندری




    موضوع:

    نویسنده : حجاب فاطمی
    چهارشنبه 92/12/28 9:49 صبح


    زمان زود گذشته است وتو کنار من نیستی 

    تو رفته ای و دیگر برای من نیستی 

    چه کرده بودم که تو،حتی به یک لحظه

    رفته ای و دیگر در این حوالی نیستی

    من که تمام عمر را پیش تو بوده ام 

    حالا چه شد که تو ،ثانیه ای کنار من نیستی 

    شایدم عیب از چشمان من هست و تو

    همین جاها منتظر رسیدن من،نیستی؟

    باید انگار که برگردم بدون حضور تو

    من مانده ام بدون تو که دیگر کنار من نیستی

    شاعر:میثم اسکندری




    موضوع:

    نویسنده : حجاب فاطمی
    چهارشنبه 92/12/28 9:44 صبح


    بهار هر سال می رود  ومی آید و باز هم تکرار می شود.

    خوشا بحال آنانکه دلشان را ، پر از بوی بهار کردند.

    ای کاش از طبیعت می آموختیم ونسبت به یکدیگر مهربان بودیم.

    بیاییم نو بودن را در دل کهنه جستجو کنیم شاید ،بهار دیگر دلی نباشد.

    نثر:میثم اسکندری




    موضوع:

    نویسنده : حجاب فاطمی
    چهارشنبه 92/12/28 9:36 صبح


    یک روز، یک حدیث
    تصویر برگزیده
    تصویر برگزیده
    دوستان