کد لوگوهای سه گوشه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درباره ما

www.faater110.ir

.:: نویسندگان ::.

مدیر وبلاگ: پلاک [66]


صراط الحمید [57] (@)

تسا 110 [36] (@)

خاکریز [12] (@)

تمّار [5] (@)

افسر جنگ نرم [40] (@)

مرصاد [78] (@)

متکلم وحده [23] (@)

فرهنگ قرآنی [1] (@)

چادر خاکی [4] (@)

حجاب فاطمی [55] (@)

به سوی موعود 1 [14] (@)

شهید313 [90] (@)

زینبی ام [0] (@)

علی.. [5] (@)


آرمانخواهی انسان، مستلزم صبر بر رنجهاست؛ پس برادر خوبم، برای جانبازی در راه آرمانها، یاد بگیر که در این سیاره ی رنج، صبورترین انسانها باشی. (شهید آوینی) تماس با ما

ذکر امروز
ویژه ها
دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنه ای

دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم

بیان معنوی - دفتر نشر آثار و اندیشه های حجة الاسلام علیرضا پناهیان

قرآن آنلاین به همراه ترجمه گویا

اسلام کوئست

دروس اخلاق استاد محمد شجاعی

سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی Aviny.com

آستان قدس رضوی

مرکز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم

موسسه فرهنگی بیان هدایت نور

طرحی برای فردا

جامعه مجازی تدبر در قرآن کریم

خبرگزاری دانشجو
جامعه مهدوی

مجموعه کلیپ صوتی
«جامعه ی مهدوی»
دانلود کنید:

معیارهای جامعه ی مهدوی در کلام استاد پناهیان

نحوه تربیت صحیح در جامعه مهدوی چیست؟

امام زمان علیه السلام، به خاطر چه کسانی غایب است؟

جامعه مهدوی بدی ها را ذوب می کند

در جامعه مهدوی نگاه عوامانه وجود ندارد

در جامعه مهدوی نفاق، ذلیل می شود

در جامعه مهدوی، مردم به هم محبت دارند

محبت، اسم دین من است

امام شناسی خود را قوی کنید

منبع:
www.snn.ir

موسیقی وبلاگ
آمار بازدید
  • بازدید امروز: 10
  • بازدید دیروز: 19
  • کل بازدید: 453323
  • همیشه اول هرماه توذهنم تاریخ تولداطرافیانم رومرورمیکنم به اردیبهشت که نزدیک میشدیم چندبارمرورکردم اماچیزی یادم نیومد!!!

    چرایادم رفت؟؟ من که همیشه تاریخ تولددوستام یادمه وهمیشه سعی میکنم اولین نفربهشون تبریک بگم چطوری روز تولدشماروفراموش کردم؟؟؟؟

    اول اردیبهشت سالروزتولدت بود!

    باچندروزتاخیرتولدت مبارک ابراهیم هادی عزیز...




    موضوع:

    نویسنده : مرصاد
    چهارشنبه 93/2/3 11:57 عصر


    دقت کردید وقتی یه نفر کسی رو دوست داره همش میخواد یه طورایی بهش بفهمونه با حرف وهدیه و...

    حالا اگه کسی رو خیلی خیلی و بیشتر از همه دوست داشته باشه بهترین حرفها رو باهاش میزنه وبهترین هدیه ها رو براش آماده می کنه 

     

    اون طرف هم اگه این شخص رو  خیلی دوست داشته باشه ارزشی که برا حرفا وهدیه هاش میذاره خیلی خیلی زیاده تا جایی که ممکنه این حرفها وهدیه ها مثل ذره ذره وجودش  باشن ویا حتی بیشتر از جونش  براش عزیز باشه واین هدیه رو اگه بخواد به کسی بسپاره میگرده و با امانت ترین وبهترین فرد رو پیدا میکنه وهرکسی که برای هدیه هاش ازرش بذاره دوست داره ...

    خدا از بین پیغمبراش آخریش رو خیلی خیلی دوست داشت به خاطر همین بهترین حرفها وبهترین هدیه هاشو برا همین آخری گذاشت حرفهایی از جنس نور که تو قالب قرآن باهاش زد وهدیه ای از جنس بلور که با دخترش فاطمه س تجلی کرد

    علاقه ی پیغمبر ص به این دوتا هدیه خیلی خیلی زیاد بود تا جایی که برا حفظ قرآن اونو به همه آموزش داد تا جهانی شد

    اما برا هدیه ای که از طرف خدا اومده بود یه ارزش دیگه قائل بود وحساسیت خاصی روش داشت به حدی این هدیه رو دوست داشت که انگار جونش به این هدیه بسته است و چند بار هم گفته بود که فاطمه پاره ی تن منه هرکسی فاطمه رو دوست داره انگار منو دوست داره وهرکسی که فاطمه رو اذیت کنه انگار منو اذیت کرده

    وقتی زمان این رسید که هدیه اش یعنی فاطمه ی عزیزش رو دست کسی به امانت بسپاره از خدا کمک خواست وخدا بهترین خلق بعد از پیغمبرش رو بهش معرفی کرد وپیغمبر ص بهترین هدیه ی خدا یعنی فاطمه رو دستَ بهترین مخلوق خدا یعنی حضرت علی ع سپرد.

    وبرا کسانی که برا هدیه اش که از طرف خدا اومده ارزش قائل اند یه حساب دیگه ای باز میکنه.

    گر مهر وماه را به دو دستم نهد قضاَ

    یک ذره از محبت زهرا س نمی دهم

     




    موضوع:

    نویسنده : افسر جنگ نرم
    چهارشنبه 93/2/3 5:57 عصر


      قرار نبـوده چنیـن آشفتـه‌ و سردرگـم شویـم ...  

     

    قرار نبوده تا نم باران زد، دستپاچه شویم

     و زود چتری از جنس پلاستیک روی سر‌ بگیریم که مبادا مثل کلوخ آب شویم

     

    قرار نبوده این قدر دور شویم و مصنوعی،

    ناخن های مصنوعی، دندان های مصنوعی،

    خنده های مصنوعی، آواز‌های مصنوعی، دغدغه های مصنوعی...

     

    قرار نبوده این ‌همه در محاصره سیمان و آهن،

    طبقه روی طبقه برویم بالا

     

     قرار نبوده خروس ها دیگر به هیچ کار نیایند

     و ساعت های دیجیتال به ‌جایشان صبح خوانی کنند.

     

    آواز جیرجیرک های شب نشین حکمتی داشته حتماً،

    که شاید لالایی طبیعت باشد

     برای به خواب رفتن‌ ما تا قرص خواب‌ لازم نشویم

    و این طور شب تا صبح پرپر زدن اپیدمی نشود.

     

     

    من فکر می‌کنم قرار نبوده کار کردن، جز بر طرف کردن غم نان،

    بشود همه دار و ندار زندگی مان، همه دغدغه ‌زنده بودن مان.

     

    قرار نبوده کنار هم بودن و زاد و ولد کردن،

    این همه قانون مدنی عجیب و غریب و دادگاه

     و مهر و حضانت و نفقه و زندان و گروکشی و ضعف اعصاب داشته باشد.

     

     قرار نبوده این طور از آسمان دور باشیم

     و سی‌ سال بگذرد از عمر‌مان

     و یک شب هم زیر طاق ستاره ها نخوابیده باشیم.



    قرار نبوده کرِم ضد آفتاب بسازیم

     تا بر علیه خورشید عالم تاب و گرما و محبتش، زره بگیریم و جنگ کنیم.

     

    قرار نبوده چهل سال از زندگی رد کنیم 

     اما کف پایمان یک بار هم بی واسطه کفش لاستیکی

    یا چرمی یک مسافت صد متری را با زمین معاشرت نکرده باشد.



    قرار نبوده من از اینجا و شما از آنجا،

     صورتک زرد به نشانه سفت بغل کردن

     و بوسیدن و دوست داشتن برای هم بفرستیم...



    چیز زیادی از زندگی نمی‌دانم،

     

    اما همین قدر می‌دانم که این ‌همه قرار نبوده ای

     که برخلافشان اتفاق افتاده، همگی مان را آشفته‌ و سردرگم کرده!

     

    آنقدر که فقط می‌دانیم خوب نیستیم،

     از هیچ چیز راضی نیستیم، اما سر در نمی‌آوریم چرا؟؟




    موضوع:

    نویسنده : مرصاد
    چهارشنبه 93/2/3 3:20 عصر


    1

     

    امام زمان (عج):

    و مارا از شیعیان دور نگه نمی دارد مگر اعمال بد آنان

    که به ما می رسد و برای ما ناخوشایند و دور از انتظار است . . .

     

     

    ازشنبه درون خود تلنبار شدیم/تا آخر پنج شنبه تکرار شدیم

    خیر سرمان منتظر دیداریم/ جمعه شد و لنگ ظهر بیدار شدیم . . .

     التماس دعا

     




    موضوع:

    نویسنده : شهید313
    سه شنبه 93/2/2 9:40 عصر


    7




    موضوع:

    نویسنده : شهید313
    سه شنبه 93/2/2 3:18 عصر


    دانه های برنج را دانه دانه از روی پارچه ی سفید جمع می کند. دانه های جمع شده را که می ریزد کنار غذای خورده نشده،

    تازه می فهمیم کشیده شدن امتداد آن پارچه ی سفید، از روی میز تا روی پایش برای تمیز ماندن عبایش نیست؛

    برای تمیز ماندن برنج هاست، که از قاشق که می افتند، از خوردن نیفتند.

    با یک دست و آن هم دست چپ غذا خوردن سخت است؛ گاهی برنج می ریزد دیگر..





    موضوع:

    نویسنده : صراط الحمید
    سه شنبه 93/2/2 11:50 صبح


    میرود و من
    پشتش آب
    نمی ریزم
    وقتی هوای رفتن دارد
    دریا را هم
    به پایش بریزی
    بر نمی گردد .............

     

     

     

     




    موضوع:

    نویسنده : حجاب فاطمی
    دوشنبه 93/2/1 9:48 عصر


    یک روز، یک حدیث
    تصویر برگزیده
    تصویر برگزیده
    دوستان