خدا آن حس زيبائيست که در تاريکي صحرا
زماني که هراس مرگ ميدزدد سکوتت را
يکي آهسته مي گويد
کنارت هستم اي تنها
و دل آرام مي گيرد . . .
عجيب است که پس از گذشت يک دقيقه به پزشکي اعتماد مي کنيم
بعد از گذشت چند ساعت به کلاهبرداري !
بعد از چند روز به دوستي
بعد از چند ماه به همکاري
بعد از چند سال به همسايه اي
اما بعد از يک عمر به خدا اعتماد نمي کنيم . . .
آرزو کنگوش هاي "خدا" پر است از آرزو و دست هايش پر از معجزهشايد بزرگترين آرزوي تو کوچکترين معجزه "خدا" باشد
کو يک نفر که ياد دل خستگان کند؟
من زير بار معصيتم ضعف کرده ام
تب کردم از مرور گناهان کوچکم
ما بي سليقه ايم، تو حاجات ما بخواه