آبروي آبما را به حال خود بگذاريد و بگذريداز خيل رفتگان بشماريد و بگذريداکنون که پا به روي دل ما گذاشتيدپس دست بر دلم مگذاريد و بگذريدتا داغ ما کوير دلان تازه تر شودچون ابري از سراب بباريد و بگذريدپنهان در آستين شما برق خنجر استدستي از آستين به درآريدو بگذريدما دل به دست هرچه که بادا سپرده ايمما را به دست دل بسپاريد و بگذريدبا آبروي آب چه باک از غبار بادنانپاره اي مگر به کف آريد و بگذريدقيصر امين پور