• وبلاگ : بسيج دانشجويي دانشكده علوم و فنون قرآن تهران
  • يادداشت : امانتي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + شاهد 

    هر روز وقتي از دانشگاه برميگشت همه بهش متلک مي پروندن ديگه کلافه شده بود قصد بدي هم از نپوشيدن چادر نداشت يه روز بعد از تعطيل شدن از دانشگاه رفت امامزاده محل گريه ميگرد و خيلي ناراحت بود يه دفعه نگاه به ساعت کرد ديد خيلي دير شده سريغ سوار مترو شد تعجب کرده بود هيچکس بهش متلک نميپروند با خودش گفت يعني چي شده از مترو پياده شد کسي کاري باهاش نداشت وقتي رفت داخل خوابگاه ديد که چادري که در امامزاده سر کرده بود يادش رفته بود در بياره فردا رفت چادر رو پس داد و يه چادر براي خودش خريد...
    سلام
    فقط ميتونم بگم ...عااااالي
    التماس2آ
    ياعلي
    پايگاه خبري تارک پايگاه خبري جنوب کشور www.taarak.ir دوست عزيز در صورت صلاحديد مارو لينک کنيد. باتشکر